تنهاترین تنهای شهر تنهایی

تنهایی خودم

به تو عادت کرده بودم
اي به من نزديک تر از من
اي حضورم از تو تازه
اي نگاهم از تو روشن
به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگي به شبنم
مثل عاشقي به غربت
مثل مجروحي به مرهم
لحظه در لحظه عذابه
لحظه هاي من بي تو
تجربه کردن مرگه
زندگي کردن بي تو
من که در گريزم از من
به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گريه شب
به تو حجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو
با تو قسمت کرده بودم
خونه لبريز سکوته
خونه از خاطره خالي
من پر از ميل زوالم
عشق من تو در چه حالي

[ جمعه 17 خرداد 1392برچسب:, ] [ 9:20 ] [ ALI ] [ ]


 

تو چشام زل بزن بیا ببین بغضوُ

 

تا حالا اینطوری دیده بودی تو من تقسوُ...

 

تا حالا دیده بودی که انقدر داغون بشم

                                                 با صد تا قرصوُ دری وری آروم بشم...

[ چهار شنبه 15 خرداد 1392برچسب:, ] [ 23:16 ] [ ALI ] [ ]


خنده ام میگیرد…
وقتی پس از مدتها بی خبری،
بی آنکه سراغی از این دل بگیری…
می گویی دلم برایت تنگ است …
یا دلم را به بازی گرفته ای،
یا معنای واژه ها را خوب نمی دانی ؟
دلتنگی … ارزانی خودت،
من دیگر دلم را به خدا سپرده ام.

[ چهار شنبه 15 خرداد 1392برچسب:, ] [ 23:14 ] [ ALI ] [ ]


                                                          

رفتی و یادتو هنوز تو خونس

زندگی کردن بخدا بهونس

از وقتی رفتی نفسهام کم میاد

***

هر لحظه بودنت به یادم می یاد

نمی تونم بدون تو سر کنم

زندگی رو یه لحظه باور کنم

***

رفتیو زندگی برام حرومه

کار دلم بدون تو تمومه

از وقتی رفتی عطر تو،تو خونس

***

بی تو میمونم دروغه بخدا بهونس

رفتی یه لحظه یاد من نکردی

نمیدونم با طفل دل چه کردی

***

تو فکر نکردی که دلم اسیره

نگفتی با خودت،بری میمیره

هرجا میرم عطرت هنوز باهامه

***

حس میکنم بسه به لحظه هامی

یادته اون روز که باهم نشستیم

باهم دیگه قول و قراری بستیم

***

گفتیم که معبود همیم همیشه

عاشقیمو به پای هم نشستیم

من که تورو دست خدا سپردم

***

خودت میدونی که نباشی مردم

خدا میدونه که برات میمیرم

عاشقمو به عشق تو اسیرم

[ سه شنبه 14 خرداد 1392برچسب:, ] [ 23:36 ] [ ALI ] [ ]


چيه دلم گرفتي
واسه چي داري گريه ميکني ؟

 


چيه دلم شکستي
واسه کي داري گريه ميکني ؟

 


چيه دلم غريبي
چي ديدي داري گريه ميکني ؟

 


ميگي گذاشته رفته
اوني که مثه نفس تو بود !!

 


ميگي دلتو شکسته
اوني که همه کس تو بود!!


ميگي ديدي نمونده
پاي همه حرفايي که زده بود!!

[ سه شنبه 14 خرداد 1392برچسب:, ] [ 23:24 ] [ ALI ] [ ]


قاب عکستو زدم جای


ساعت دیواری . . .


از اون موقع به بعد تو 


شدی تمومه لحظه هام!!!!!!!!!

[ جمعه 10 خرداد 1392برچسب:, ] [ 21:37 ] [ ALI ] [ ]


TANHA TAREN              

[ پنج شنبه 9 خرداد 1392برچسب:, ] [ 23:52 ] [ ALI ] [ ]


[ چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, ] [ 23:6 ] [ ALI ] [ ]


[ چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, ] [ 22:1 ] [ ALI ] [ ]


اهی پسر...

 

هوی کوچولو...

 

با توام تویی ک پشته مزدا3 نشستی...

 

تو چشای من اونجوری نگا نکن باشه؟؟؟

 

ابروهاتو هشتی ورداشتی

 

وقتی جذبه میگیری  دلم قنج میره...

 

واس من کاری نداره دیواریت کنم !!!!!!!!!

 

ولی....

 

جفت شیش اوردی ک عشقم دوست داره وگرنه گونه های

 

سرختو میسپردم ب انگشتای دستم...اره داداش

[ سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, ] [ 22:44 ] [ ALI ] [ ]


پسری که خاطر خواه میشه .....

نا خود آگاه سر به زیر میشه .....

دلش نمیاد کس دیگه ای رو نگاه کنه .....

دلش نمیاد حرف عشقشو پیش هر کس و ناکسی بزنه .....

بگی نگی ساکت تر از قبل میشه ......

ولی خوب که دقت کنی ..... چشماش برق میزنه .....

وقتی یکی اسم عشقشو به زبون میاره ......

 

                                                

[ سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, ] [ 21:57 ] [ ALI ] [ ]


سلامتی اون پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم میکنه


اما غصه شو با سیگــار و دود سیگــارش!

[ سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, ] [ 21:52 ] [ ALI ] [ ]



 
ازش پرسید: تونستی توی این مدت فراموشش کنی؟؟؟
 
خاك سیگارش رو تكوند و گفت: آره..!!
 
توی این شیش ماه و نوزده روز و هفت ساعتی که رفته
 
یه دفعه هم بهش فکر نکردم..!!

 

[ سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, ] [ 21:29 ] [ ALI ] [ ]


  دلم نگرفته از اینکه رفته ای…


دلگیرم از همه دوست داشتن هایی که گفتی ولی نداشتی…..!!!

[ یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, ] [ 22:42 ] [ ALI ] [ ]


                                          

با اینکه ردِ پای بوسه‌‌هایم را در تن ات


بهتر از کفِ دستم می شناسم


اما با این حال


تا به آغوش ات می‌‌آیم


گم می‌‌شوم!


خدا کند اینبار


مرا

از لابلای لبانت پیدا کنی‌...!!

[ یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, ] [ 22:41 ] [ ALI ] [ ]


 
 

  کاش آدم ها یکم جرات داشتن …

گوشی رو برمیداشتن و زنگ میزدن و میگفتن :


ببین ؛ دلم واست تنگ شده ،


واسه هیچ چیز دیگه ای هم زنگ نزدم

[ شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, ] [ 23:43 ] [ ALI ] [ ]


گـفـت : بـگـو ضـمـایـر را


گـفـتـم : مــَن مـَن مـَن مــَن مَــن مــَن


گـفـت:فــقـط مــن ؟


گـفـتـم: بـقـیـه رفـتـه انـــد

[ شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, ] [ 23:39 ] [ ALI ] [ ]


برگرد

 

هنوز دست هایم

 

 

در دست های تو بود

 

 

که باران بارید

 

 

تو رفتی چتر بیاوری

 

 

و من هنوز که هنوز است

 

 

روی این نیمکت منتظرم

 

 

که یا باران بند بیاید

 

 

یا تو با چتر

 

 

یا تو بی چتر

 

فقط برگردی

 

[ جمعه 3 خرداد 1392برچسب:, ] [ 21:42 ] [ ALI ] [ ]


جلوی ویترین یک مغازه می ایستند

دختر:وای چه پالتوی زیبایی

پسر: عزیزم بیا بریم تو بپوش ببین دوست داری؟

وارد مغازه میشوند دختر پالتو را امتحان میکند و بعد از نیم ساعت میگه که خوشش اومده

پسر: ببخشید قیمت این پالتو چنده؟

فروشنده:360 هزار تومان

پسر: باشه میخرمش

دختر:آروم میگه ولی تو اینهمه پول رو از کجا میاری؟

پسر:پس اندازه 1ساله ام هست نگران نباش

چشمان دختر از شدت خوشحالی برق میزند

دختر:ولی تو خیلی برای جمع آوری این پول زحمت کشیدی میخواستی گیتار مورد علاقه ات رو بخری

پسر جوان رو به دختر بر میگرده و میگه:

مهم نیست عزیزم مهم اینکه با این هدیه تو را خوشحال میکنم برای خرید گیتار میتونم 1سال دیگه صبر کنم

بعد از خرید پالتو هردو روانه پارک شدن

پسر:عزیزم من رو دوست داری؟

دختر: آره

پسر: چقدر؟

دختر: خیلی

پسر: یعنی به غیر از من هیچکس رو دوست نداری و نداشتی؟

دختر: خوب معلومه نه

یک فالگیر به آنها نزدیک میشود رو به دختر میکند و میگویید بیا فالت رو بگیرم

دست دختر را میگیرد

فالگیر: بختت بلنده دختر زندگی خوبی داری و آینده ای درخشان عاشقی عاشق

چشمان پسر جوان از شدت خوشحالی برق میزند

فالگیر: عاشق یک پسر جوان یک پسر قدبلند با موهای مشکی و چشمان آبی

دختر ناگهان دست و پایش را گم میکند

پسر وا میرود

دختر دستهایش را از دستهای فالگیر بیرون میکشد

چشمان پسر پر از اشک میشود

رو به دختر می ایستدو میگویید :

او را میشناسم همین حالا از او یک پالتو خریدیم

دختر سرش را پایین می اندازد

پسر: تو اون پالتو را نمیخواستی فقط میخواستی او را ببینی

ما هر روز از آن مغازه عبور میکردیم و همیشه تو از آنجا چیزی میخواستی چقدر ساده بودم نفهمیدم چرا با من اینکارو کردی چرا؟

دختر آروم از کنارش عبور کرد او حتی پالتو مورد علاقه اش را با خود نبرد

[ جمعه 3 خرداد 1392برچسب:, ] [ 21:35 ] [ ALI ] [ ]


 

 

من از عمق وجود خدایم را صدا کردم ،

نمیدانم چه میخواهی !

 

 

 

ولی امشب ...

 

 

 

برای تو ... 

 

 

 

 

برای رفع غمهایت ...

 

 

 

 

برای قلب زیبایت ...

 

 

 

برای آرزوهایت ...!

 

 

 

به درگاهش دعاکردم ...

 

 

 

و میدانم خدا از آرزوهایت خبردارد

 

 

[ پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, ] [ 21:42 ] [ ALI ] [ ]


 

شايد تنها کسي نبودم

 

 

که دوستت داشتم...

 

 

اما کسي بودم که

 

 

تنها تو را

 

 

دوست داشتم

 

[ پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, ] [ 19:40 ] [ ALI ] [ ]


خیلی سخته با بغـــــــــــض

 

 

 

بنویسی

 

 

 

 

با خنــــــــــــده بخوانند....

 

[ پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, ] [ 19:39 ] [ ALI ] [ ]


گونه هایت را برای دست هایم می خواهم

 


پیشانی ات را برای لب هایم

 


خودت را برای زندگی ام

 


می بینی ؟

 


برای خودم هیچ نمی خواهم ؟!

[ پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, ] [ 19:38 ] [ ALI ] [ ]


ﺧﻴﻠﻰ ﺑﺪﻩ ﺩﻟﺖ ﻫــــﻮﺍﻯ ﺭﻭﺯﻫــــﺎﻳﻰ ﺭﻭ ﺑﻜﻨﻪ
 
 
ﻛﻪ ﻣﻴــــــــﺪﻭﻧﻰ ﺩﻳﮕﻪ ﻧﻤﻴـﺎﺩ !!

[ پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, ] [ 19:33 ] [ ALI ] [ ]


کـاش مـیـدانـسـتـم

کـیـسـتــــ آن کـه بـرایَـتـــ

دسـتـــ قـلـابـــ مـیـگـیـرد تـا هـر شـبـــ

خـوابـــ از چـشـم هـایَـم بـربـایـی

دیـواری کـوتـاهـتَــر از

 

 

خـوابـهــای مَـن نـیـافـتـی . . . ؟!

[ چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:, ] [ 1:27 ] [ ALI ] [ ]